آوریل 08

123
با سلام به همه کاربران گرامی سینماسنتر و علاقمندان به نشریه الکترونیکی سایت

قبل از هر چیز مجددا فرا رسیدن سال ۱۳۹۱ را خدمت شما عزیزان تبریک عرض میکنم.

پس از مدتی نسبتا طولانی که از ارائه نشریه شماره ۰۲ گذشت با کمک پرودگار امکان ارائه شماره جدیدی از مجله سینماسنتر را یافتیم.
در این مدت تلاش کردیم تا از نظرات و پیشنهادات دوستان استفاده کنیم و با برطرف کردن نسبی ضعفها و همچنین قوت بخشیدن به محتوای مجله و حرکتهایی تخصصی تر در مجله ، کاری کنیم تا نشریه سینماسنتر بیش از پیش برای سینما دوستان مفید و کارآمد باشد.
استقبال شما عزیزان از شماره های 
۰۰ – ۰۱ – ۰۲ و ویژه نامه های سینماسنتر (اسکار، گلدن گلوب، جشنواره فجر ۲۹ سبب شد تا با دلگرمی بیشتر و دقت بیشترشماره ۰۳ را شروع کنیم. اما با توجه به کنترل چندباره کیفیت مطالب و حجم بسیار زیاد کار گرافیکی مجله، ارائه این شماره به روزهای بعد از عید نوروز رسید.

1234

مجله شماره ۰۳ سنگین ترین طراحی گرافیکی را در بین شماره های ارائه شده مجلات سینماسنتر داشته است و نظارت و کنترل کیفیت مطالب در آن تا بیشترین حد ممکن بالا رفته است. نزدیک به یک هفته زمان برای صفحه بندی و چک شدن ریز به ریز مطالب و کار گرافیکی و صفحه بندی زمان صرف کردیم و اکنون خوشحالیم که میتوانیم در این ساعت مجله ای را خدمت شما عزیزان ارائه کنیم که قطعا اسباب سربلندی سینماسنتر و گروه تحریریه زحمتکش آن است.

با این که تلاش بسیاری در جهت ارائه این شماره انجام داده ایم، اما مسلما مجله بی ضعف نیست و همچنان پیشنهادات و انتقادات شما عزیزان میتواند روشن کننده راه مجله در شماره بعدی باشد.
امشب طبق وعده ای که به شما عزیزان داده بودیم مجله شماره ۳ سینماسنتر در ۶۲ صفحه و دو کیفیت ارائه میگردد. با توجه به کیفیت به کار رفته در صفحات ما نسخه۳۰۰ dpi مجله را به شما پیشنهاد میکنیم. اما برای دوستانی که سرعت دریافت پائینی دارند، نسخه ۱۴۴ dpi نیز در نظر گرفته شده است.

قبل از هر چیز باید تشکر ویژه ای داشته باشم از تیم تحریریه سینما سنتر و همچنین از مهناز خانم عزیز سردبیر مجله سینماسنتر که وجود همه مشکلاتی که داشتند و همچنین درگذشت پدر گرامیشان چه در غالب سردبیر و چه در غالب نظارت کیفی و همچنین ویراستاری ارزشمند مجله همیشه یاور و همراه گروه بودند.

در پایان تشکر میکنم از نازنین عزیز سرپرست سایت که در طی مراحل طراحی مجله با ایده های خوب باعث زیباتر شدن این شماره شد.

مجله را میتوانید از لینک زیر دریافت نمائید.

http://forum.cinemacenter.ir/thread8042.html

امیدوارم که این شماره از مجله نیز رضایت خاطر شما عزیزان را جلب کرده باشد و لحظاتی خوش را با مجله سینماسنتر تجربه کرده باشید.

ارادتمند … مدیر مسئول انتشارات الکترونیکی سینماسنت

VN:R_U [1.9.20_1166]
Rating: 0.0/10 (0 votes cast)

نوشته ای از Farrokh \\ tags: , , , , , , ,

مارس 10

1

با سلام خدمت همه کاربران گرامی و علاقمندان مجله الکترونیکی سینماسنتر

همان طور که قول داده بودیم مجله شماره ۰۱ آماده گردید.
این مجله حاصل تلاش بیشتر از دو ماه تیم تحریریه و ترجمه و همچنین گروه اخبار سایت است, در حدفصل بین شماره ۰۰ و این شماره تلاش شد تا جائی که ممکن است کاستی ها مرتفع گردد و ماحصلی که در اختیار شما عزیزان قرار میگیرد از هر جهت کامل و جامع باشد.
امیدواریم که اگر کمبود و مشکلی در این مجله بود مارا عفو کنید و با نظرات خود ما را در هر چه بهتر شدن مجله یاری دهید.
این مجله همچون شماره قبل در دو کیفیت ۱۴۴ و ۳۰۰ dpi ارائه میگردد.

2
34

65

امیدواریم که بتوانیم رضایت شما عزیزان را جلب نمائیم.
پیشاپیش عید نوروز را خدمت شما عزیزان تبریک عرض میکنم.

ارادتمند … مدیر مسئول انتشارات الکترونیکی سینماسنتر

برای دریافن مجله به انجمن مراجعه نمائید.

شماره ۰۱

VN:R_U [1.9.20_1166]
Rating: 0.0/10 (0 votes cast)

نوشته ای از Farrokh \\ tags: ,

ژوئن 23

ممکن است برای هر کسی پیش آمده باشد که گاهی احساس تناقض کرده باشد!!
موضوع نوع واکنش آدمهاست به اتفاقات یکسان…
با خیلی از موارد زیر معمولا روبرو می شویم و ممکن که درک درستی از آنها نداشته باشیم.
مثلا :
گاهی اوقات آدمها خوب به نظر میرسند اما ذاتا بد هستند…!!
گاهی اوقات بد به نظر میرسند اما ذات خوبی دارند …!!
و گاهی اوقات نه خوب به نظر میرسند و نه بد…!!.
آدمها یکروز به نعل میزنند و یکروز به میخ، گاهی اوقات حس می کنند که حوصله هیچ کاری را ندارند اما در همان لحظات هم توانایی انجام برخی از کارها را در خود احساس می کنند بدون آنکه هیچ توجیهی برای انجام غیر متعارف آنها داشته باشند!!
گاهی اوقات آدمها با چیزی موافقند اما در همان زمان هم حس می کنند که با همان چیز می توانند مخالف باشند!!!
شاید درست باشد که بگوییم آنها نمی توانند تصمیم بگیرند که با چه چیز موافق و با چه چیز مخالف هستند!!
چیزهایی به نظر آنها قشنگ می آید که در شرایط دیگر همان چیزها ممکن است اسباب آزارشان بشود.
گاهی ارزشها به کمترین درجه اهمیتش می رسند و ضد ارزشها اهمیت پیدا می کنند!!
در این حالت تعریف هر آدم از مفاهیم و عناصر ثابت مختلف میشود و برداشتی چند گانه پیدا می کند.
دلیل آن هم به همین ترتیب می تواند موارد مختلفی باشد. گاهی آدمها دچار تغییر حالاتی بنیادین می شوند.
ممکن است که یکروز گرم تابستانی چنین حسی به شما دست بدهد و یا از شدت سرما به چنین ورطه ای بیفتید…
ممکن است کسی که دوستش دارید باعث بشود که دچار چنین حالتی شوید به شکلی که باعث ایجاد یک انقلاب در درون شما گردد …
گاهی اوقات ممکن است یک دشمن باعث این تحول در شما شود، گاهی ممکن است که در طی یکشب همان دشمن در ذهنتان مبدل به یک دوست شود!!
گاهی اوقات ممکن است که فکر کنید خودتان نیستید، برای همین است که چنین رفتارهایی از شما سر زده است!!
واقعیت این است که شما درست فکر کرده اید. شما در اغلب اوقات خودتان نیستید. دقیقا باید گفت که شما تعریف مشخصی از خود ندارید.
رفتار شما الگو گرفته از همه چیزهایی است که به نظر شما خوشایند بوده است.
البته اشتباه نکنید، کسی شما را متهم نمی کند. این خود شما هستید که باید خود را سنجیده و نتیجه بگیرید که چگونه آدمی هستید.
معمولا نتایج چنین سنجشی کاملا طرفدارانه است. یعنی شما معمولا همه حقوق را برای خودتان منظور می کنید و طرف مقابل را محکوم می کنید.
به همین دلیل است که سنجش ما از خود – به این شکل – بی فایده خواهد بود. همچنین سنجش بقیه افراد هم در ابعاد دیگری همین نتیجه را دارد، آنها هم به سرعت می خواهند خودشان را با شما تطبیق دهند و از این هماهنگی نتیجه مورد نظر خود را گرفته و نتیجتا حس بهتری از روابط خود بدست آورند.
مقوله سنجش در کل کار پیچیده ایست، آنهم زمانی که معیارهای سنجش میتواند اینقدر دچار ناهمگونی و تردید و تغیر باشد.
هیچ شده با خود فکر کرده باشید که هوش و ذکاوت شما چه فایده ای برایتان دارد ؟
یا مثلا فرق آدم با هوش با یک آدم بی هوش و ذکاوت چه می تواند باشد؟!!

ادامه مطلب …»

VN:R_U [1.9.20_1166]
Rating: 10.0/10 (3 votes cast)

نوشته ای از Farrokh \\ tags:

ژوئن 18

یکی از دوستان هست که هر وقت میرم منزلشون, در زمان رفتنم از من خداحافظی نمیکنه.
به نظر این دوستم خداحافظی کار جالبی نیست. دوستم از من خیلی بزرگتره و آدم کاملا منطقی و دنیا دیده ایه و ایده های بکر و جالبی درباره دنیا داره.
تا حالا بیشتر از این چند کلمه ای که گفتم از دلیل این نظریه از دوستم چیزی ازش نپرسیده ام..
همیشه به نظرم میرسید که احتمالا دلیل خاصی داره و باید سعی کنم که خودم کشفش کنم و فکر میکردم که زمانی که کشفش کنم از کشف خودم حس بهتری دارم تا گفتن خودش..
از اولین برخوردهای من با این دوستم سالها میگذره, حالا دیگه حس میکنم که خیلی از دلایل روشنتر شده و خیلی از تجربیات خودم باعث شده که منم همون مدلی فکر کنم.
اما واقعیتش رو بخواهید, باید بگم که بعد از مدتها به نتیجه رسیدم که این مسئله یک چیز کاملا شخصی و اختصاصیه, یعنی ممکنه که خیلی از آدمها هیچ وقت به این نتیجه نرسند و البته نمیرسند!!
این که آدم حس کنه که بهتره هیچ وقت از افرادی که دوستشون داره و براش مهم هستند خداحافظی نکنه و این حس رو داشته باشه که هنوز همه چیز مثل شرایط قبل از خداحافظیه, به نظرم ایده جالبی میرسه.
گاهی اوقات با خداحافظی خاطرات خوب و جاری مبدل میشه به یک آرشیو قدیمی و طی یک قاعده ناگفته خود به خود در موردشون به شکلی فکر میکنید که کاملا کهنه به نظر میرسند.
گاهی به نظر میرسه که خداحافظی یک نقطه پایان ایجاد میکنه و یک سرفصل جدید…
حالا بعد از رسیدن به این سن, سعی میکنم که از آغازها استقبال کنم و در عین حال دنبال پایانها نباشم.
تصور میکنم که موندن یک مبلغ ۱۰۰۰ تومنی در ته یک حساب قدیمی بهتر از بستن اون حساب برای همیشه است.
ممکنه این مسئله برای کسانی که این نوشته رو میخونند هیچ مزیتی به نظر نرسه, اما در من یک حس خوب ایجاد میکنه, حس این که یک ارتباط همچنان باقیه و یک جریان, همچنان جاری …
خداحافظی به درستی, میتونه باعث بشه که یک داستان در جریان برای همیشه در ذهنم تموم بشه, به همین خاطر داستانهایی رو دوست دارم که به نظر میرسه هیچ وقت تموم نمیشن و میشه براشون ادامه در نظر گرفت.
حالا بعد از این مدت, زمانی که به خونه این دوستم میرم و زمانی که به جایی میرسیم که قرار از منزلش خارج بشم, با همه افراد اون خونه خداحافظی میکنم.
اما نه به اتاق دوستم برای خداحافظی میرم و نه اون میاد بیرون!!
از دید اون من همیشه هستم و هنوز تو خونه رو مبل نشستم و از دید من هم من همچنان رو همون مبل همیشگی نشستم و هستم!!
به نظر من تنها چیزهایی که میشه ازشون خداحافظی کرد, خاطرات هستند, بخصوص وقتی که خاطرات بد باشند.
خاطرات بد همیشه حس جاری بودن رو تو وجودم به چالش میکشند, برای همین سعی میکنم کمتر بهشون فکر کنم و بیشتر از اونها دور بشم.

یاد یک شعر می افتم …

شما ای خاطرات کهنه و آشفته و درهم, خداحافظ…
شما ای قصه های تلخ و دردآور, خداحافظ…
شما ای کهنه های رفته از یادم, خداحافظ…

VN:R_U [1.9.20_1166]
Rating: 10.0/10 (3 votes cast)

نوشته ای از Farrokh \\ tags: , ,

فوریه 01

فرزند اشک

هنگامی که فتح‌علی شاه به اشارات پنهان و آشکار درباریان، از ارسال آذوقه و مهمات برای سپاهیان عباس میرزا که در جنگ علیه روس‌ها به فتوحات قابل ملاحظه‌یی دست یافته بودند، سر باز زد، سفیر وقت انگلیس در تهران، به لندن نوشت: «ایران هند نیست که محتاج ارسال لشگر باشد، اما درباریان‌اش آن‌قدر فاسدند که به پول سیاهی کشور را بر باد می‌دهند و البته شب را به راحتی سر بر بالین می‌نهند. شاه مملکت نه مناسب این مسند است نه مناسب خواهد شد. به عیش و عشرت مشغول است، اما برای دول غربی این‌گونه به‌تر است. فرزندش عباس میرزا البته شایسته است، اما اگر به پترزبورگ برسد، دیگر ایران از تسلط ما بیرون خواهد رفت، گرچه دشمنی قَدَر به ضعف بگراید، اما روسیه‌ی قدرت‌مند از ایران قدرت‌مند به‌تر است. لااقل ما و روس‌ها حرف هم‌دیگر را می‌فهمیم. تمام مساعی بنده این بوده که از پیروزی عباس میرزا پیش‌گیری کنم و مبالغ بسیاری هم خرج کرده‌ام تا شاه را مهر پسر از دل بیرون رود. اثربخش بوده. سپاه عباس میرزا در حال شکست است. شایسته است که صدر اعظم وقت، با گوش‌زد خدمات انگلستان به روس‌ها، دست آنان را از ولایت «افغان» کوتاه کند تا به تدبیر آن را از ایران جدا کنیم.» ادامه مطلب …»

VN:R_U [1.9.20_1166]
Rating: 8.5/10 (2 votes cast)

نوشته ای از Farrokh

1 visitors online now
0 guests, 1 bots, 0 members
Max visitors today: 3 at 12:09 am IRDT
This month: 18 at 04-23-2024 12:23 pm IRDT
This year: 76 at 02-01-2024 11:45 am IRST
All time: 194 at 01-11-2023 01:11 pm IRST